میس آنیتامیس آنیتا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

*سفید برفی*

*هشت ماه باتو*

خانم خانماهشت ماهه شدی هوراااااا،چقدر خوشحالم که داری بزرگ میشی و شاهد بزرگ شدنت هستم،حالادیگه خیلی تغییرکردی،میشینی،دستای کوچولوتو  میگیری به مبل و می ایستی،صداهای جدید درمیاری،وقتی آهنگ میزارم دستاتو همش تکون میدی وخودتوبالا پایین میکنی(قرتیه مامانی)کلا آهنگای شاد روخیلی دوست داری،منم برات میزارم عشقم،همش ازسروکولم میری بالا وهمش میگی ماماااا،چهارمین دندونت نیش زد دخملم،اینروزاخیلی اذیت میشی ازبی تابیات میفهمم الهی بمیرم برات،راستی چندشبه نصفه شبابیدارمیشی نمیخوابی یا اصلا ازسرشب نمی خوابی تا سه یا چهار،من وبابایی خیلی سختمون میشه،اشکال نداره عوضش بیشترخنده های نازتومیبینیم،الان که مینویسم شما لالا تشریف داری ومن خیلی خوشحالم شما درک...
16 شهريور 1392

*آنیتاجون و تب *

دخترنازم شماچند روز بود تب داشتی ومن نگران شمابودم فدات شم،دکتردوتا احتمال برای تب شما داد،یکی بخاطردندون درآودن یکی هم بخاطر ویروس،تواین چند روزه هم شما اذیت شدی هم مامی،من وباباخیلی ناراحت بودیم همینطور بقیه،آخه شما که ماشالله دیوارصافومیری بالا زیاد تکون نمیخوردی وهمش ناله میکردی،خداروشکرخوب شدی و دوباره رفتی توکار مترکردن خونه هههههه،الهی قربونت شممممم
16 شهريور 1392

*این روزها با آنیتا*

عزیزم سلام,این روزا با شما پراز هیجانم و استرس چون خیلی خیلی شیطون شدی و ماشالله دیوار صافم می خوای بری بالا ،بلایی شدی که نگو،همش دنبال مامی میای و به قول مادرجون از پامی گیری نه از دست یعنی الان نمی زاری کارکنم ولی بعدا کمکم میشی,خداکنه هههههه،کلا بیش ازحدبه من وابسته شدی،سینه خیز کل خونه ی فسقلیمونو مترمیکنی صبح تا شب و متاسفانه زیاد روروئک رو دوست نداری،چند دقیقه بیشتر واینمیسی داخلش،منم همش کنار شما هستم و مراقبم دسته گل به آب ندی،عاشق هرنوع سیمی سیم تلفن واین جورچیزا همینطور عاشق به هم زدن غذای سرسفره ای ونمی زاری من وبابایی غذا بخوریم فقط میخوای خودت غدابخوری گامبوشی،همچین با اشتها میخوریکه آدم گرسنش میشه قربونت بشم ،ازسوپ زیاد استق...
6 شهريور 1392

*بازم ax*

یکی نجاتم بده گیل کلدم الهی قربونت شم با این شکل ماهت آنیتا داخل تاکسی آخ جون شکلات،پستونکارو بی خیال بزار ببینم مامی حواسش هست یا نه خداروشکر داره با مامانی صحبت میکنه حواسش نیست         به به خیلی خوشمزسسسسسسسسسس ...
6 شهريور 1392

*عروسکم رفته حموم*

آنیتاعشقه من،تاحالا2باربردمت حمام،شماحمام رودوست داری وداخل حمام ساکتی،وقتی میشورمت احساس میکنم بدنت احساس راحتی میکنه وازتمیزشدنت لذت میبرم،ازحمام که میارمت بیرون نازترمیشی،مخصوصاموهات که خیلی باهال میشن (مثل کاکروتوفوتبالیستا هه هه)خلاصه دیدنی میشی وخوردنی،خداجون مرسی 1عروسک قشنگ بهمون هدیه کردی
5 شهريور 1392

*مرواریدات مبارککککککککککککککک دخترگلم*

  آنيتاي مامان در حال در آوردن اولین دندونتی هوراااااا،مبارکت باشه دختر نازمم آنیتا جونم امروز که داشتم به شما دنت میدادم متوجه شدم وقتی قاشق رو میبرم دهنت یه صدایی میاد،نگاه کردم و دیدم که دندون بالاییه شما سفید شده و آماده ی در اومدنه،نمی دونی چقدر خوشحال شدم و از صدای دندون شما که به قاشق میخورد چقدر لذت بردم،به بابایی هم زنگ زدم و خبردادم اونم کلی خوشحال شد،منم سریع اومدم برات بنویسم درباره ی این اتفاق قشنگ،به همین زودی برات آش میپزیم عشقم،بازم مبارکه دندون خوشگلت پرنسسم   عزیزکم شما الان داری 3 تا دندون رو با هم درمیاری دوتا بالا و یه دونه پایین ، خدا می دونه چقدر داری اذیت میشی،کاش من دردای شم...
5 شهريور 1392

*خاطرات سفرمون با دخمل کوشولومون*

صبح عید فطر ما ساعت رو تنظیم کرده بودیم زنگ بزنه وبیدار شیم بعد از نماز راه بیفتیم از اونجاییکه خسته بودیم آلارم رو قطع کردیم اما شما بیدارشدی و همش میزدی به کمر مامی تا بیدارم کنی قربونت بشم کوشولوی من که انگار می فهمیدی میخوایم بریم سفر  زودی پاشدی ماروبیدارکردی،توراه کم وبیش اذیت شدیم وشما خیلی کم خوابیدی و همش شیطونی میکردی،داخل صندلی ماشینتم نموندی زیاد ومن باشما کلی بازی کردم،به مشهدکه رسیدیم ذوق حرم داشتم خیلیییی،رفتیم حرم و شب رو هم خونه ی دوست کلوبیه گلم منیره ی عزیز بودیم،اولش کیانمهر پسمل خاله منیره خواب بود امابعدبیدارشد وماروی ماهشودیدیم،دوست داشتنی بود،صبح هم افسانه جون یکی دیگه از دوستامون  با دخملش پریاجون اومدن پی...
5 شهريور 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به *سفید برفی* می باشد